یکشنبه ٢٠ بهمن تولد آنا بود ولی چون علی و آرمان درس داشتند مراسم رو موکول کردیم به روز ٥ شنبه ٢٤ بهمن. همگی با هم رفتیم بیرون شام خوردیم و از آنجا برگشتیم خونه خاله جون و تا حدود ١٢ شب اونجا بودیم و حسابی خوش گذشت شب هم پارلا و آرمان اومدند خونه ما و تا نصفه های شب با هم بازی کردن و حسابی بهشون خوش گذشت . ...